۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

طرح ترور آیت الله خامنه‌ای یا دکتر احمدی‌نژاد

چهارشنبه چهاردهم مرداد 1388
طرح ترور آیت الله خامنه‌ای یا دکتر احمدی‌نژاد

بر اساس سنت منطقی حاکم بر روابط حزب الله و حزب الشیطان در طول تاریخ بشر، همواره شیاطین برای نابودی حزب الله از سه حربه ترور شخص، شخصیت و شاخص‌های گفتمان الهی استفاده کرده‌اند. ترور شخص هابیل و انبیا و نخبگان الهی را می‌توان در سرتاسر تاریخ عمگنانه به تماشا نشست. شیاطین هرگز دست از ترور شخص رهبران الهی و بازوهای آنان فارغ نبوده‌اند، مگر اینکه مطمئن شوند با ترور شخصیت یا شاخص‌های گفتمان دین خدا قطعا می‌توانند با هزینه کمتر به نتیجه برسند.
انقلاب اسلامی ما هم استثنا نیست. و شیاطین با کوله‌باری از تجربه در ترور حرکت 124 هزار فرستاده خدا، از طریق ترور شخص، شخصیت یا شاخص‌های گفتمان دین‌شان، به جنگ این نظام الهی آمده‌اند. ترور شخص در دستور کارشان بود‌ه است، ترور شخصیت هم در دستور بوده است، نهایتا ضمن به کار گیری استراتژی مرکبی از تمام ترورها، به کارآمدی تعیین کننده ترور شاخص‌ها ایمان آوردند و الحق و والانصاف موفق هم بودند. کاربست این تدبیر به قدری مسلم بود که فقط اتفاقی شبیه معجزه می‌توانست جلوی قهقهرا و ارتجاع گام به گام انقلاب و تحقق استراتژی قورباغه را بگیرد. اما در کمال ناباوری و برخلاف تمام محاسبات بشری، به فرموده مقام معظم رهبری این معجزه در دو گام پی‌در‌پی رخ داد:
رهبر فرزانه انقلاب ۴ شهریور 86: اين براى انقلاب ما يك پديده معجزآسا و بى‏نظير است كه ما امروز همان شعارهايى را مى‏دهيم و همان اصول و مبانى‏اى را براى خودمان برنامه‏ى عمل قرار داده‏ايم كه در اول انقلاب همانها اعلام شده بود. رهبر فرزانه انقلاب، 24 خرداد 88: "حقيقتاً يك دست اعجازآفرين الهي پشت اين انتخابات بود!"
وقتی با گذشت 30 سال از ابر‌برنامه‌‌های پیچیده تروریستی دشمنان داخلی و خارجی نظام، شیاطین نتوانستند به چیزی برسند که در انقلاب اسلامی پیامبر خاتم پس از 23 به آن دست یافتند، چه خواهند کرد؟
مدیریت معجزه‌گون ولی‌امر و همراهی بی‌نظیر پارسیان پارسا، نتیجه‌ای فراتر از حرکت انبیاء ایجاد کرد، نه به دلیل رهبری برتر، بلکه به دلیل ضرب رهبری در عظمت ابرمردم تاریخ آفرینش.
کاملا واضح است که دیگر نه ترور شخصیت کاربرد دارد نه ترور شاخص‌ها. تنها راه، ایجاد ناامنی داخلی و خارجی برای استتار طرح ترور شخص رهبری یا احمدی‌نژاد1 است، کسی که حقا ترمیناتور طرح ترور شاخص‌ها بوده است و خصوصیات جوهری انقلاب را احیا کرد. به نظر می رسد هدف اصلی طراحی آشوبها از سوی شیاطین خارجی و بازیگران یا بازیخوردگان اذناب داخلی؛ و مساله حمله اسرائیل، استتار طرح ترور رهبری یا بازوی شجاع و هوشمند وی است. علاوه بر این این سنت قطعی و معقول حاکم بر اندیشه بشر در طول تاریخ،که مارا به این تیجه گزیر می‌کند، می‌توان به شواهدی از سوی ایکس و کمیته ایکس در این راستا اشاره کرد:
1. علت تروریستی معرفی کردن حادثه مجروحیت هاشمی چیست؟
2. علت استتتار کمیته ایکس – منافقین اصلی- که عوامل واقعی ترور آیت‌الله خامنه‌ای بوده‌اند در پشت سر منافقین اسم و رسم دار چیست؟
3. مگر کمیته ایکس پشتشان به چه کسی گرم بوده ‌است که پس ترور رجایی، پرونده‌شان بنا به مصالحی از سوی امام "فعلا" - اما انگار برای همیشه- متوقف می‌شود؟
4. چرا کمیته ایکس با گردن کلفتی خون اسدالله لاجوردی را که پیگیر پرونده ترور رجایی بود، آروغ می‌زنند؟ این ایکس کیست که این گونه کمیته‌اش را پشتیبانی می‌کند و از رهبری هم - بنا به همان مصالحی که امام هم در توقف پرونده شهادت رجایی دیده بود- کاری ساخته نیست؟ یعنی علا رهبری در این مساله قدرت إعمال رهبری ندارد؛ یعنی رهبری در این مدت عملا واتیکانیزه شده بوده است.؛ یعنی همان حرف دختر رفسنجانی که "خامنه‌ای کی رهبر بوده است؟"
5. رجانیوز، 17 خرداد 1388: بهزاد نبوی اعلام کرد: اگر احمدی‌نژاد انتخاب شود از ایران می‌روم! آیا این حرف ربطی به از ایران رفتن کشمیری – دوست بهزاد نبوی، مجری ترور رجایی و از افراد جناب ایکس - دارد؟ 6. چرا هاشمی سالها پس از حذف شورای رهبری از قانون اساسی به دستور امام و رای مردم، دوباره در سال 83 آن را نبش قبر می‌کند؟ آیا خبری بوده است؟

7. آیا این اظهار نظر هاشمی معنای خاصی دارد: امروز داستان و شيوه كار ما براي تعيين رهبري روشن است و دستمان از نيروهاي با صلاحيت نيز خالي نيست. ۲۰ بهمن ۱۳۸۵
8. چنین می‌گویند که زنی یهودی دو سه سال پیش، پیامبر خدا را مسموم کرده است و اینک ایشان به شهادت رسیده‌اند. آیا شایعه فوت رهبری، در دیماه 85 ربطی به مسائل مطرح شده در دو سال پیش دارد؟
9. آیا مایکل لدین عضو برجسته موسسه معتبر امریکن‌اینترپرایز حیثیت خود و موسسه متبوعش را به یک دروغ آشکار می‌فروشد؟ آیا خائنانی که اطلاعات بیماری رهبری را در اختیار لدین گذاشتند، و نامشان هم در مطبوعات ذکر شد، از چیزی خبر داشتند یا حیثیتشان را به دروغ پیوند زده بودند؟ آیا ایکس یا کمیته‌اش ویروسی ناشناخته به بدن رهبری وارد کرده بودند و می‌دانستند که کار خود را خواهد کرد، یا آدم‌های مهمی جبهه اصلاحات، حیثیت سیاسی، اجتماعی و امنیتی خود را الله بختکی به حراج گذاشته بودند؟ ویروسی با علائم مشابه سرماخوردگی!
10. خبرگزاری فارس، 4 بهمن 85: البته روشن است كه شخصيت‌هايي حتي در طراز رهبري انقلاب نيز همچون همه مردم ممكن است دچار عارضه‌اي يا كسالتي شوند. كما اينكه آيت‌الله خامنه‌آي نيز مدتي است دچار سرماخوردگي نسبتاً شديد شده‌اند كه آثار آن در صداي ايشان در آخرين ديدار نيز نمايان بود و به همين خاطر مقداري از برنامه هاي ايشان با توصيه پزشكان كاسته شد.
7. شاید این سخن رهبری در آغاز جلسه ۲۶ خرداد ۸۸، اتفاقی و الکی باشد، شاید هم جدی و ارائه یک کد باشد: بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم. من اول بايد عذرخواهى كنم از اينكه با صداى گرفته با دوستان صحبت ميكنم. دو سه روزى است كه بر اثر سرماخوردگى يا هر چيز ديگر، صداى من گرفته است.
9. آیا ناله سوزان نائب امام عصر دز نماز جمعه تاریخی، خطاب به مولای‌مان عج و "از سرده خرده جان سخت دلیرانه گذشت"‌ن‌شان ، برای خالی از عریضه نبودن نماز‌جمعه بوده است یا تهدیدی تروریستی در کار بوده است؟ چرا نیروهای امنیتی از همان آغاز اعضای اصلی کمیته ایکس را به جز برخی آقازاده‌ها دستگیر می‌کند؟ آیا ایکس و کمیته ایکس برنامه‌ای مستتر در آشوبها داشته‌اند؟
10 آیا براستی عطریانفر متنبه شده است، یا مساله آنقدر بیخ پیدا کرده است که از شدت وحشت از عواقب آن، اینگونه شده است؟ چرا ایکس دیگر از کمیته‌اش حمایت نمی‌کند؟
11. کسانیکه آخرت ندارند و در امتحان انتخابات با تمام ارفاقی که رهبر عزیز در حقشان روا داشت باز هم مردود شده، سقوط کردند، اگر خودتان باشید چه خواهید کرد؟ به ویژه که به قدرتهای خارجی دلخوش باشند.
تنها راه ایکس و کمیته ایکس- هر کس هستند – ترور رهبری یا احمدی نژاد است. یادمان نرود که ترور پیامبر اکرم از سوی اطرافیان درجه یک ایشان صورت گرفت! این یک فرضیه است.
1. خبرگزاری فارس، 26 تیر 88: وزير اطلاعات در همايش سراسري مسئولان هيئت‌هاي رزمندگان اسلام گفت: رژيم صهيونيستي براي اقدام به ترور آقاي احمدي‌نژاد با گروهك منافقين در حاشيه شرم الشيخ در مصر و در پاريس ملاقات‌هايي كرده بودند.
با هاشمی؛ عامل تاخیر در ظهور امام مستضعفان بروزم

۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

متن کامل مقاله کیهان در پاسخ به نامه علی مطهری به جنتی

کیهان ( محمد امینی):
آقاي علي مطهري طي مقاله اي در روزنامه اعتماد ملي كوشيده بود سخنان آيت الله جنتي در نماز جمعه تهران را نقد كند. آيت الله جنتي در نماز جمعه هفته گذشته تهران، دعوت كنندگان مردم به تجمعات غيرقانوني و برگزاركنندگان اين تجمعات را مقصر خون هاي ريخته شده طي هفته هاي گذشته دانسته و خواستار برخورد با آنها شده بود. آقاي علي مطهري در مقاله خود اين بيان آيت الله جنتي را- با عرض پوزش از آقاي جنتي-با سخن معاويه در جنگ صفين مقايسه كرده است كه چون از او پرسيدند چگونه گناه بزرگ كشتن عمار صحابه عزيز پيامبر را پاسخ خواهد داد گفت عمار را من نكشتم، قاتل او علي است كه او را با خود به جنگ آورد!! آقاي مطهري استدلال آقاي جنتي را به سخن معاويه شبيه دانسته و از همين طريق به زعم خود بطلان آن را نتيجه گرفته است! هرچند آقاي علي مطهري داراي سوابق ارزشمند اصولگرايانه است اما متأسفانه بايد گفت: ايشان طي ماه هاي گذشته بنابه دلايلي كه ضعف بينش سياسي خوشبينانه ترين تلقي در اين باره است به وادي اظهارنظرهاي دشمن شادكن و استدلال هاي سخيفي ازاين قبيل افتاده اند، پس لاجرم بايد اندكي از حقيقت را بازگفت. حقيقت ساده اي هست كه ظاهراً عجله در ناسزاگفتن به اركان نظام مجال توجه به آن را از آقاي مطهري ستانده است. آن حقيقت هم اين است كه ميان علي(ع) و معاويه فرقي هست كه نه ايشان و نه هيچ كس ديگر را ياراي انكار آن نيست و آن هم اين است كه علي(ع) در آن قتال به طلب حق برخاسته و در موضع حق ايستاده بود و حال آنكه معاويه كفر و نفاق را نگهباني مي كرد. عمار ياور علي(ع) در جبهه حق بوده و لذا آنها كه دست خويش به خون او آلودند جز گمراهان و كفار نبودند. اگر علي(ع)- العياذ بالله- بر باطل بود و به قصد صدمه به حق و عدل گام در ميدان نهاده و امثال عمار را هم با خود همراه كرده بود، بلي استدلال دشمن او صحيح بود كه عمار را علي(ع) كشته چون- نستجير بالله- او را گمراه كرده و با خود به مهلكه كشانده است! كشف مغلطه نهفته در سخن معاويه هنگامي ميسر است كه داوري خود درباره تشخيص حق از باطل در ميداني كه علي و معاويه دو سوي آن ايستاده بودند را در ارزيابي ادعاي معاويه لحاظ كنيم والا نگاه مكانيكي به اين صحنه طبعاً نتيجه اي جز آنچه دلخواه معاويه به عنوان دشمن بزرگ اسلام بود نخواهد داشت. اكنون هم وضع بر همان منوال است. بلي، اگر آقاي موسوي و دوستانش به طلب حقي برخاسته بودند و در اثبات ادعاي بزرگ خود دليلي در دست داشتند و ظلمي بر آنها رفته بود، گناه همه برخوردها با كساني بود كه «طالبان حق» را مورد هجوم قرار مي دهند. اما آقاي مطهري خود خوب مي داند و علناً هم گفته است كه موسوي در اين ميدان حقي ندارد و آنچه ادعا مي كند باطلي پوچ و بي اساس بيش نيست. كسي حقي از موسوي ضايع نكرده و ظلمي در حق وي روا نداشته است. در اين وضع وقتي او لجاجت مي ورزد، مردم را تحريك مي كند و با جوسازي و فريب به خيايان ها مي كشاند، اگر در اين ميانه صدمه اي به كسي وارد شد مسئول كيست؟ آنكه به دفاع از جان و مال مردم در مقابل اوباش و اشرار اجير شده به خيابان آمده و سينه سپر كرده يا آن كه مردم را به كلمه باطل خوانده و از پي خود به صحنه اي كشانده كه ضرر دنيا و آخرت آنها در آن است؟ به راستي چه كسي مستحق سرزنش است و خيانت در كدام سو آغاز شده است؟ آقاي مطهري اگر توجه مي كرد كه چه كسي در موضع حق ايستاده و چه كسي در موضع باطل در دام چنين استدلالي نمي افتاد و با يكي از پاك ترين و دلسوزترين ياران امام و رهبري چنين سخن نمي گفت كه دشمنان و بدخواهان آن را سر دست بگيرند و هلهله كنند. در پايان البته يك نكته هم هست . من به چشم خود حشر و نشر و مهرباني آقاي علي مطهري را با بسيجيان و سخنان پرشورش در دعوت از آنها به استواري در پيمودن راهي كه مي روند شنيده ام. سؤالي ساده از آقاي مطهري مي كنم: آيا شنيده ايد كه در حوادث اخير فقط در تهران 9 بسيجي مظلومانه و گمنام به شهادت رسيده اند و تعداد بسيار بيشتري به سختي مجروح شده اند و حال برخي از آنها بسيار وخيم است؟ من مي دانم كه بي بي سي فارسي و بوق هاي تبليغاتي ديگر براي اين بسيجيان صبح تا شام مرثيه نمي خوانند، و روزنامه اعتماد ملي هم از امثال آقاي مطهري در تحليل جان باختن آنها مقالات فاضلانه نمي خواهد. اما آقاي مطهري خوب است خلوتي كنند تا دريابند كه اين جوانان پاك بي هيچ مزد و منت و با دست خالي فقط به اين دليل خود را در مقابل امنيت مردم و آبروي نظام مسئول مي دانند و تاب تحمل جولان اشرار در شهر را ندارند كه به امام و اسلام و انقلاب عشق مي ورزند و از اين روي محنت حضور در خيابان هاي ناآرام شهر و مبارزه با اوباشي كه امروز ابتدا و انتهاي آنها كاملاً شناخته شده است را به جان خريده اند، يعني دقيقاً همان راهي كه شهيد مطهري ها رفتند و بيم آن مي رود كه امروز فرزند نسبي آن بزرگوار يعني آقاي علي مطهري توفيق كمتري در پيمودن آن راه داشته باشد. اميد آنكه آقاي علي مطهري نيز مانند فرزندان معنوي استاد شهيد حقايق را آنگونه كه هست ببينند.
محمد امینی

نامه علی مطهری به جنتی

نامه علی مطهری به آیت الله جنتی
دكتر علی مطهری، فرزند شهید مطهری و نماینده مردم تهران در مجلس هشتم نامه ای به آیت الله جنتی، دبیر شورای نگهبان قانون اساسی نوشته است که روزنامه اعتماد ملی آن را منعکس نموده، متن نامه به شرح ذیل است:
جناب آقاي جنتي دامت برکاته- امام جمعه موقت تهران-
با اهداي سلام و تحيت،
سخنان جنابعالي در خطبه دوم نماز جمعه تهران، گذشته از نکات مثبت و قابل تقدير آن، شامل دو نکته بود که نه تنها منطبق با واقعيت نيست بلکه موجب تشديد تنش سياسي موجود است. نکته اول اينکه محرکان حوادث اخير را تنها مسبب مرگ مقتولان اين حوادث معرفي کرديد و کمترين اشاره‌اي به نوع برخورد با معترضين و خصوصا قتل چهار نفري که در بازداشتگاه‌ها جان خود را از دست دادند و لزوم معرفي و مجازات مسببان آن نکرديد. البته اين امر معمايي را براي اين بنده حل کرد و آن اينکه افرادي که دست به اين جنايتها مي‌زنند از نظر ايدئولوژيک و اعتقادي مستظهر به توجيهات امثال حضرتعالي هستند. بلاتشبيه استدلال جنابعالي شبيه استدلال معاويه در جنگ صفين است که پس از شهادت عمار ياسر و سخت شدن کار بر او، گفت قاتل عمار علي است که او را به اين جنگ آورد! بي ترديد افرادي مانند آقاي موسوي در تحريک مردم به تجمعات خياباني نقش داشته‌اند ولي آيا اين امر مي‌تواند توجيه کننده هرگونه رفتاري با اين مردم خصوصا در بازداشتگاه‌ها باشد؟ اينکه به بهانه حفظ نظام ظلم‌ها را خلاف همه نصوص اسلامي توجيه مي‌کنيد و در استدلال‌هاي خود مغالطه به کار مي‌بريد و از بيان حق خودداري مي‌نماييد باعث مي‌شود که بخش‌هاي خوب حرف‌هاي شما هم زمينه پذيرش نداشته باشد. دفاع از نظام و رهبري به اين نيست که اين حقايق را کتمان کنيم بلکه به اين است که قبل از آنکه غرب‌گرايان اين موارد را به عنوان نقض حقوق بشر اعلام کنند و پرچم اصلاح به دست گيرند خودمان آنها را مطرح و اصلاح کنيم. شهيد آيت‌الله مطهري مي‌فرمايند: «روحانيت نبايد اجازه دهد پرچم اصلاحات اجتماعي به دست روشنفکران غربزده بيفتد.» حرف‌هاي به تعبير شهيد مطهري «ميخ دار» افرادي مانند حضرتعالي و جناب آقاي محمد يزدي همواره مانعي براي اصلاحات واقعي و سدي براي جذب قشر فهيم و تحصيلکرده بوده است. (به عنوان نمونه جناب آقاي يزدي پس از پيشنهاد جناب آقاي‌هاشمي مبني بر آزادي زندانيان، خطاب به آقاي‌هاشمي گفتند شما چه‌کاره هستيد، ولي بعد از توصيه آقاي احمدي نژاد به رئيس قوه قضائيه مبني بر رعايت رأفت اسلامي با بازداشت شدگان نفرمودند شما چه‌کاره هستيد. اين نحو سخن گفتن و اينگونه رفتارهاي دوگانه مقبوليت فرد را تضعيف مي‌کند.) اميدوارم عنايت فرموده روش خود را تغيير دهيد.نکته دوم اينکه حوادث اخير را معلول انتقام‌گيري جناب آقاي‌هاشمي رفسنجاني به خاطر شکست در انتخابات قبلي رياست جمهوري دانستيد. قطع نظر از اينکه اين سخن خارج از حوزه انصاف است، فرضا که چنين باشد، آيا آقاي احمدي نژاد با نوع مناظرات خود زمينه اين حوادث را فراهم نکرد و هيچ تقصيري نداشت؟ آيا بخشي از منشأ اعتراضات رفتار انتخاباتي ايشان نبود؟ آيا مبادي راي آقاي احمدي نژاد با توجه به آن مناظرات و فرصت ندادن به آقاي‌هاشمي براي دفاع از خود در صدا و سيما و توزيع گسترده کمک‌هاي نقدي در روستاها و... در انتخابات، صحيح بود؟ بايد اشکالات دو طرف را به دور از حب و بغض‌ها مطرح کنيم. علت اينکه اين فتنه هنوز پايان نيافته است اين است که هيچ طرفي اشکالات خود را نمي‌پذيرد. براي شما آرزوي توفيق بيشتر دارم.
با تقديم احترام علي مطهري
9/5/1388

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

چگونگی انفجار حرم امام رضا (ع)


و در اين راستا سعيد امامي - محمد رِِِئوف - حاج علي آقا محمدي - مصطفي پورقناد - مجيد اميني ( حسين موحديان ) - محمد رضا ايرواني (تقوي ) رييس فعلي اداره15- علي هاشمي (هاشم ) معاون آن زمان سعيد امامي و رييس فعلي مبارزه با مواد مخدر از طرف رييس جمهور خاتمي - موسوي ( مصطفي كاظمي) - صادق (مهرداد عاليخاني ) كه اين دو متهمين در قتلهاي زنجيره اي هستند و حامد رييس فعلي اداره 14 ضد جاسوسي بهمراه محسني و جعفري كه اين دو تن هم از قاتلين قتلهاي زنجيره اي هستند و در نهايت مسئول عملياتهاي داخلي اكبر خوش كوشك كه بيشترين سهم را در قتل عام مردم بيگناه داخل كشور از قبيل تمامي انفجارهاي سراسري در سيستان و بلوچستان ترور و حذف فيزيكي مخالفان و ترور و قتل تمامي كارمندان وزارت اطلاعات در داخل كشور كه در اصل ايشان رابط مستقيم شخص محسني اژه اي در وزارت اطلاعات بود و رابط بين او و دريافت مجوز قتل شرعي از روحانيوني همچو مصباح يزدي.
غرض از اين گشايش افشاي ماهيت اين عوامل و چگونگي عملكردشان است و اميدوارم بتوانم پرده از اين راز مهم بردارم چون اين افراد كه در بالا نام بردم كساني هستند كه در آن برهه از زمان بدليل شيرينكاريهايشان مورد توجه خاص فلاحيان بودند ولي در كنار اين نامها دهها نام ديگر هست كه هر كدام در زمان خودشان بنحوي خون انسانهاي بيگناه را براي دريافت پاداش از خامنه اي و رفسنجاني بر زمين ريخته اند ولي غرض از بردن اين نامها رسيدن به نتيجه در خصوص انفجار روز عاشورا در سال 1373 است كه اين انفجار به دو دليل انجام شد.
اول ضربه به بقاياي سازمان مجاهدين در درون ايران و بد نام كردن آنان در عرصه بين المللي و در نهايت مورد تعقيب قرار دادن و توجيه كردن عمليات ترور افراد اين سازمان و دوم ايجاد شكاف بين اهل تسنن در سيستان و بلوچستان و قطع نمودن رابطه آنان با عربستان سعودي كه در اين راستا اين طرح انفجار پس از كارشناسي و تخمين سود و زيانش به حضور رفسنجاني و خامنه اي ارائه شد و در اسفند 1372 مورد تائيد آنان قرار گرفت و پس از آن اداره ضد جاسوسي به همراه اداره امنيت كل و بخش التقاط ( بخشي كه مستقيم بر روي سازمان مجاهدين كار ميكرد به نمايندگي رئوف و در بخش عملياتي اين قسمت حاج علي آقا محمدي كه اهل همدان است و معاون فعلي صدا و سيما و مصطفي پورقناد رهبر اداره ترور ايران ملقب به اداره 43 اين طرح را بدست گرفتند و محمد ايرواني رييس وقت آن زمان اداره جمع آوري خارجي قسمت عمده اين طرح را در وزارت خارجه همگام با علي اكبر ولايتي بدست گرفتند.
در اولين روز محرم سال 1373 ساعت 30/9 صبح بعد از اينكه در مركز كاريم در وزارت اطلاعات حاضر شدم طبق قرار قبلي بهمراه احمد شيخا (سيد احمد سر بازجوي وزارت اطلاعات ) به خانه امنيتي واقع در خيابان بني هاشم رفتيم كه در شرق وزارت اطلاعات است. يكي از رشته هاي فعاليت من در وزارت اطلاعات كار با دستگاه مغناطيسي دروغ سنج بود كه در كيسهايي كه فوق سري قلمداد ميشد بنده اين كار را انجام ميدادم و آن روز بهمراه سيد احمد به آن خانه رفتيم در دور تا دور آن خانه بر روي ديوار ايرانيت زرد كشيده اند و در طبقه همكف كه از سطح حياط كمي بالاتر است يك خانواده بشكل عادي زندگي ميكنند كه به داخل حياط كه محل ورود بازجويان و خودرو حامل زندانيان است عبور و مرور ندارند .. با ايشان داخل دفتر ي شديم كه در زير زمين تعبيه شده كه دو دفتر 14 متري و 4 سلول انفرادي 110 در 180 سانتي متري و دو اتاق شكنجه كه يكي مربوط به شكنجه الكتريكي در داخل حوضچه آب است وديگري شكنجه خشك و بسياري از آلات و ابزار تكنيكي شكنجه و دو يخچال سردخانه اي براي نگهداري اجساد احتمالي كه در زير شكنجه جان ميدهند. تمامي اينها خصوصيات اين مكان فوق سري است كه بيشتر كارمندان وزارت اطلاعات و يا جاسوسان در رده بالا و يا آدمهاي ربوده شده از خارج از کشور را براي اقرار گيري به آن مكان ميبرند و در اصل محل اصلي كار جواد آزاده و احمد شيخا و يكي از دفاتري كه مخصوص سعيد امامي بوده و در نصف طبقه بالا اتاقي براي استراحت و اتاقي براي كار تكنيكي بود كه در آن اتاق از دستگاه دروغ سنج استفاده ميشد. در آن روز وقتي بنده وارد زير زمين شدم صداي ناله يك زنداني بگوش ميرسيد و از باز بودن دو درب ديگر از 4 سلول مشخص بود فقط دو زنداني در آنجا هستند يكي محمد حسين وقار بود و ديگري جواني كه خواب بود و نمي دانست چه چيزي در انتظارش است كه نشناختمش. پس از گذشت بيشتر از يك ساعت و زير آزمايش قرار دادن محمد حسين وقار( مترجم هاشمي رفسنجاني كه بجرم جاسوسي ماهها بود در انفرادي و زير شكنجه قرار داشت. او را از بس با كابل به كف پايش زده بودن قادر به راه رفتن نبود و به قطر 2 سانتي متر كف پايش گوشت اضافي آورده بود ) كه از سلول 101 زندان توحيد براي اين امر به آنجا آورده شده بود و در نهايت پس از اين مرحله بايستي به دادگاه ميرفت كه بنده بيگناهي ايشان را اعلام نمودم و در گزارش با خط خودم اعلام نمودم كه نيم درصد هم دروغ نميگويد كه انشا الله در آينده و يا حال خود ايشان شهادت دهند. بعد از تمام شدن پرونده ايشان و تهيه گزارش مروري بر پرونده هاي كاري خودم انداختم منجمله پرونده اختلاص در بانك مركزي تجارت كه متهمينش آقايان افتخار و معاونش پير علي بودند كه برادر پير علي كارمند وزارت اطلاعات است و پرونده مصطفي رحيم بصيري متهم به جاسوسي و جذب شدن در مونتريال كانادا .و عزيز كريمي متهم به جاسوسي در آسياي ميانه كه مستعشار نظامي بوده و همچنين پرونده آقايان مهدي عباسي و سيروس افخمي كه اين دو تن مراحل آخرين پرونده اشان براي كارشناسي به من داده شده بود و آنها متهم به همدستي با آمريكا در عمليات طبس بودند كه مسير فرود هواپيماهاي آمريكايي را هموارساخته بودند و در نهايت پرونده مرتضي رفيق دوست كه متهم به 250 ميليون دلار اختلاص بود كه پرونده 123 ميلياردي معروف است . قرض از بردن نام اين افراد اين بود كه بعنوان يك كارشناس قسمتي از امور اين پرونده ها در دست من بو ده ..و همزمان كه اين پرونده ها را بازبيني ميكردم تا سيد احمد آماده رفتن شود پرونده اي چشمم را زد كه برداشتم و مطالعه كردم اسم اين فرد بهزاد نحوي بود اهل قم سرباز وظيفه اتهام گرايش به سازمان مجاهدين منبع اطلاعات يك تواب بنام دهقاني كه در اوين بود و وقتي جلو تر رفتم ديدم بقول سعيد امامي يك طرفش به قم و يك طرفش به امامزاده صالح ميرود و اصلا جور در نمي آيد كه اين شخص درون اين بازداشتگاه باشد و در زير برگه تحويليه از سازمان قضايي نيروهاي مسلح را علي يونسي امضا نموده بود كه برادر خوانده سعيد امامي و فلاحيان بود .بهرشكل در همين اثنا بود كه حاج احمد سر رسيد و با نگاهي جوك گونه مثل هميشه گفت ستوان كلومبو بريم گفتم كمي صبر كن گفت چيه حاج سعيد گفت كه خبر داري بدون اينكه به روي خودم بيارم گفتم الآن ميايم و روانه ستاد مركزي شديم در خيابان صناعي كه مركز وزارت اطلاعات است و از درب فتحي شقاقي درب مديران وارد شديم و به ساختمان شهيد بهشتي در طبقه اول محل كارمان رفتيم (ساختمان محل كار وزير)در آن زمان سعيد امامي نبود حول حوش ساعت 5 بعداز ظهر بود كه آمد يك سر به دفترش رفتم گفتم حاجي جريان چيه كه سيد احمد اينچنين گفت. گفت چيرو گفتم پرونده نحوي را نگاه ميكردم اين حرف را زد گفت چيزي نيست نگفتم كه ناراحت نشي صبر كن تا چند روز ديگه متوجه ميشي با اصرار بالاخره گفت ولي دايما از اين جمله استفاده ميكرد آقا يون خودشون در جريانند و اين آقايون منظورش خامنه اي و رفسنجاني بود چون فقط اين دو را در سخنانش جمع ميبست .همزمان با اين سخنان سرجايم خشكم زد و قادر به حركت نبودم ديده بودم مسجد منفجر ميكنند آدم ميكشند و بمب گذاري ميكنند ولي وقتي اين كلمه حرم آقا از دهانش جاري شد بخداوندي خدا قادر به حرف زدن و حركت نبودم نميدانم چه مدتي گذشت فقط ميدانم بدنم سرد شد و حالت خفگي بهم دست داد تا اينكه كمي بحالت اوليه بر گشتم و گفتم راست گفتي و يا ميخواهي منو امتحان كني گفت راسته براي بقاي نظام واجبه و اميدواريم خود آقا ببخشه چون خودشم براي بقاي اسلام جام زهر را نوشيد (منظورش امام رضا عليه سلام بود كه جام زهر را از مامون عباسي گرفت و سر كشيد با علم اينكه ميدانست زهر است )ببينيد واقعا چه استدلالي اينها را وادار به اين عمل نمود يعني هر كار براي بقاي نظام واجب است حالا بقيه آقايون داخل حكومت حساب خودشونو بدونند /// در شب تاسو عا 1373بوسيله اكبر خوش كوشك فرمانده اين عمليات و بمبي كه از يكي از اعضا مجاهدين بنام علي شيخ زاده اهل همدان كه براي انفجار مقر فرماندهي نيروي انتظامي به نام 12 فروردين در ضلع جنوبي پارك ملت به تهران آورده شده بود و توسط گروه علي آقا محمدي دستگير شده بود اكبر خوش كوشك با هماهنگي ناصر واعظ طبسي و مصطفي تهراني مدير اطلاعات خراسان آقايان محسني و جعفري كه متهم قتلهاي زنجيره اي هستند به خراسان با هواپيما رااعزام كردند و دقيقا در ظهر عاشورا اين بمب 14 كيلويي را در حرم امام رضا بدست يك زوار به بهانه زيارت حرم سپردند و خودشان از حرم بيرون رفتند . اين دقيقا طراحي اين عمليات بوده كه تمام روز عاشورا را درحرم امام رضا (ع) با حضور خود واعظ طبسي كه بيرون حرم در حال عزاداري بود و از اين جريان با خبر بود مردم را بخاك وخون كشيدن ../// در فاز دوم سعيد امامي وارد كار شد و با حركات از پيش تعيين شده با هماهنگي ايرواني و ديگران .بازي يك سناريو را شروع كردند و در مرحله اول بوسيله گزارش شاهدين در حرم تصويري فتو گرافي شده بهزاد نحوي را در تلويزيون به نمايش گذاشتند و پس از 48 ساعت اعلام كردند كه اين شخص اهل قم است و با مراجعه به منزلش عكس اصليش را از منزلش گرفتند و خانواده اش را قانع كردند كه اين كار بوسيله پسر شما انجام گرفته در صورتي كه انها بيشتر از 95 روز بود از پسرشان خبر نداشتند و به تمام بيمارستانها و مراجع نظام وظيفه سركشي كرده بودند و خود اين بيچاره از دار دنيا بيخبر در زير زميني بسر ميبرد تا اينكه موقع عمليات رهايي فرا رسيد و به او گفته بودند كه ميخواهيم آزادت كنيم به يك شرط و آن اينه كه بروي در نارمك يكي را با اسلحه تيري در پايش شليك كني و آن فلك زده هم قبول كرد و همزمان بوسيله وحيد وصفوي و چند تيم ديگر عملياتي وزارت اطلاعات و حفاظت نيروي انتظامي كه آنها هم در صحنه بودن ولي كمي دور تر در خيابان نارمك به ايشان گفتند آن شخص ايشان است نحوي را پياده كردند و پس از رفتن 20 متر از همه طرف به او ايست دادن و از همه طرف به او شليك كردند و سريعا به بيمارستان انتقال داده شد و در حالي كه 90 درصد جان داده بود اقاريري از او در بيمارستان گرفتند كه گفته او در انفجار حرم دست داشته در صورتي كه روحش خبردارنبود و بلافاصله دهقاني كسي كه از توابين بود و بر روي او باصطلاح اقرار كرده بود در زندان اوين اعدام شد و بدينوسيله اين ماجرا را خاتمه دادن و در كنارش همزمان پس از مرگ نحوي دهها اهل تسنن را هم به همين اتهام بازداشت و مورد شكنجه قرار دادند و به روحانيون اهل تسنن اينطور وانمود كردند كه نحوي با همدستي ايادي شما اين عمليات را انجام داده كه اميدوارم آنها هم روزي اين موارد را شهادت دهند و باشد روزيكه تمامي اين جنايايات رژيم يك بيك براي مردم بازگوشود تا از ماهيت اين رژيم و اياديش پرده بيشتري برداشته شود و باشد روزي كه در آينده ايران آزاد تمامي مذاهب و تفكرات بتوانند دور از اينگونه فجايع زندگي مصالمت آميزي داشته باشند ..عزيزان بدانيد من در هر دادگاهي چه در حال و چه در آينده به تمامي اين گفتهايم سوگند ميخورم چونكه علت اصلي بريدنم از اين نظام در شروع و انگيزه كمك در راه مردم همين انفجار حرم امام رضا (ع) بوده اميدوارم خود ايشان سبب شوند تا مردم هر چه زودتر از دست اين سفاكان خلاص شوند ...با نهايت سپاس از شما ايرانيان و در راس دانشجويانيكه پرچمدار اين نهضت شده ايد.. .ذاكري

آغاز موج جدیدافشاگری درباره فرماندهی سپاه

آغاز موج جدیدافشاگری درباره فرماندهی سپاه
مثلث مجتبی، وحید و فیروزآبادی از دو سال پیش و با برکناری سرلشگر رحیم صفوی و برگماری سرتیپ سپاه عزیز جعفری، که علی خامنه ای به او درجه سرلشگری داد، مقدمات کودتای امروز را فراهم ساختند. او به دلیل موج گرفتگی سر درد همیشگی و مزمن دارد و بر خلاف سردار رشید و یا رحیم صفوی و حتی محسن رضائی، روحیه تسلیم و فرمانبری کورکورانه دارد و اساسا به همین دلیل نیز مثل توطئه او را در فرماندهی سپاه بالا کشید. به گونه ای که وقتی او را فرمانده سپاه کردند، همه فرماندهان سپاه که روحیه و توانائی های محدود او را می شناختند حیرت زده شدند.
.
نه محسن رضایی تا در فرماندهی سپاه بود زیر بار رئیس ستاد مشترک می رفت و نه آقا رحیم صفوی به فیروز آبادی باج می داد. آقا رحیم خودش را بالاتر از فیروز آبادی می دانست و نقش مالک اشتر را می خواست داشته باشد. لایه تند رو سپاه به رهبری مجتبی خامنه ای و سرلشگر فیروز آبادی و سردار وحید معروف به "آقاوحید" برای فرماندهی سپاه دنبال کسی بودند که مطیع باشد. تن به دستورات فیروز آبادی بدهد . دارای بینش سیاسی نباشد و بالاخره سمعا و طاعتا هر چه را می گویند بپذیرد . قرعه به نام عزیز جعفری خورد. جعفری با توجه به بافت فکری و ساختار شخصیتی ای که دارد و با توجه به بیماری حاد و شدید سر درد مزمنی که به دلیل موج گرفتی همیشه گرفتار آن است بهترین گزینه بود . او به محض این که به توصیه مجتبی و قبول پدرش حکم فرماندهی سپاه را گرفت دستورات لایه افراطی و طالبانی را اجرا کرد :
1- جعفری از یک سال پیش طرح تقویت مراکز سپاه در استان ها را در دستور کار خود قرار داد . این طرح اجرا شد و در خلال دو ماه گذشته دلایل ایجاد آن را در سرکوب جنبش مردم در مراکز استان ها شاهد بودیم . وحشت سپاه از این بود که نتواند پاسخگوی مقابله با اکثریت ناراضی مردم در استان ها باشد و به همین دلیل این طرح اجرا شد. این طرح مقدماتی بود برای کودتایی که این لایه در برنامه خود تدارک دیده بود. مطمئنا محسن رضایی و یا آقا رحیم صفوی زیر بار چنین طرحی به صورت چشم و گوش بسته آن طور که عزیز جعفری رفت نمی رفتند .جعفری در سپاه حکم پادو و گماشته را برای فیروز آبادی و مجتبی ایفا می کند
2- در یک سال گذشته شاهد بودیم عزیز جعفری بر خلاف دستور اکید امام خمینی بارها در مسائل سیاسی و از جمله انتخابات ورود کرد که با مخالفت شخصیت های مذهبی و سیاسی و نوه امام مواجه شد . مطمئنا محسن رضایی و رحیم صفوی به این صورت چشم و گوش بسته زیر بار موضع گیری بر خلاف دستور امام خمینی نمی رفتند .
3- عزیز جعفری با ایجاد تغییرات در بسیج و تقویت آن و اعلام این که بسیج قبل از هر چیز نهادی فرهنگی و سیاسی است زمینه را برای به ورود بسیج به انتخابات و به صحنه آوردن بسیج در این روزها و سرکوب مردم فراهم کرد . طبعا آقا رحیم و محسن رضایی و آقا رشید و بسیاری دیگر از سردارانی که قابلیت هایی به مراتب بیشتر از جعفری دارند زیر بار این ننگ برای بسیج نمی رفتند .
از زمانی که عزیز جعفری را مثلث فیروز آبادی ، آقا وحید و مجتبی به مرکز مطالعات راهبردی سپاه فرستادند او را برای این روزها آماده می کردند . بی دلیل نبود وقتی حکم فرماندهی برای جعفری صادر شد همه سپاه و سردارانی که سرشان به تنشان می ارزید در حیرت فرو رفتند . آن ها این روزها جواب سوال آن روز خود را گرفتند زیرا در سپاه تنها کسی که حاضر بود برای فیروز آبادی و مثلث طالبانی پادویی کند جعفری بود . دوستان جعفری شخصیت او را شخصیت فرمان پذیر می دانند و نه فرمانده ! و به همین دلیل است که در بدنه سپاه و فرماندهی میانی آن عزیز جعفری نتوانسته مانند رضایی و سردار رشید و آقا رحیم طرفدارانی برای خود تدارک ببیند .

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

شنبه 880330



روز شنبه درادامه ی تظاهرات مردمی ( در مسیر میادین انقلاب -آزادی)در اعتراض به نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری، تعداد قابل توجهی از نیروهای انتظامی رسمی و غیر رسمی دولتی در کلیه ی خیابانها و کوچه پس کوچه های اطراف میدان انقلاب و خیابانهای آزادی، کارگر، جمالزاده، سیندخت( بموازات خیابان کارگر ضلع غربی پارک لاله)، فاطمی، بلوار کشاورزو...مستقر شده بودند و از حرکت مردم بسوی میدان انقلاب و خیابان آزادی جلوگیری میکردند. متعاقبا در فرار و گریز مردم و حمله ی نیروهای مردمی و مسلح دولتی در خیابان کارگر( امیرآباد) شاهد حضور فراگیر لباس شخصی ها همراه با نیروهای ضدشورش و اطلاعاتی و موتورسوارها و نیروهای ملبس به ژیلت نیروی انتظامی(گارد یا ضدشورش) با کلاه کاسکت و باتوم و تجهیزاتی از قبیل اسپره، گاز اشک آور و اسلحه گرم از قبیل کلت و...دختری به نام ندا از ناحیه ی سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت که در زمان کوتاهی به شهادت رسید.
مرگ دختری که باید به جای اعتراض به رای به یغما رفته اش در خیابان کارگر به دست برادران بسیجی اش کشته میشد، در فصل امتحانات دانشگاه یا درس میخواند و یا با امید زندگی میکرد بسیار تاسف بار و غم انگیز است.
چه میشد اگر برای تثبیت حکومت گروهی خاص نیاز به تقلب در انتخابات و تایید آن توسط رهبر نبود؟
مسئولیت رهبری سنگین است و با زور و تحکم و غضب و یکدندگی و تایید تقلب برای دو روز حکومت بیشتر حقوق پایمال شده ای را باید پاسخگو باشد. مسلما مسئولیت شهادت هموطنانمان در این روزها بر عهده ی رهبری نظام است.
او میتوانست با مهربانی و احترام به ملت و مهندس موسوی که از خدمتگزاران صادق و پاکیزه نظام بوده است، لااقل به تقاضای آنان اعتنا میکرد و با ملاطفتی حقیقی نه دروغین از مردم دلجویی میکرد و ترکیب هیئت حقیقت یاب را با توجه به رفتار غرض ورزانه ی شورای نگهبان به نوعی تعیین میکرد که خیال مردم از بازشماری عادلانه کمی راحت میشد.
اما او بدون علم و صرفا بر اساس اعتمادی که خود مدعی اش شد، منکر همه چیز شد!!! حال آنکه صرف اعتماد نمیتواند منجر به یقینی شود که زودتر از تایید شورای نگهبان جشن پیروزی برای رییس جمهور محبوبش بگیرد.
این یعنی شهوت قدرت.
آیا اکنون رهبر معظم انقلاب میتواند و قادر است پاسخ خون هدر رفته ی جنازه ی خواهری که برای احقاق حق ربوده شده اش بر آسفالت سرد خیابان ماند ه است را بدهد؟
شاید ایشان رهبر همان گروه قلیلی است که طرفداران خودش را هم فریب میدهد. همان گروهی که سی سال است با چماق و قتلهای زنجیره ای و حمله به خوابگاه دانشجویان و بستن روزنامه ها و ...عرصه ی حیاتی انسانی را بر آزادیخواهان تنگ کرده است.
براستی چه میشود که انقلابیون خون خواهر و برادر و مادر و پدر خود را به زمین میریزند و ککشان نمیگزد؟ بر دلهای آنان چه رفته است؟!
اگر رهبر نداند شاید آقایان شریعتمداری و مصباح و حسینیان بدانند! چرا که امروز دستمان به سعید امامی نمی رسد.
این خواهر توست بسیجی. بر تو چه رفته است؟ این چه نانی است که میخوری؟ خواهر کشی؟ برای اینکه با سکوت برای احقاق یک رای به یغما رفته به خیابان آمده بود؟ او مبارز مسلح بود؟! او مفسد اقتصادی بود؟ او قاچاقچی تریاک بود؟ او خواهر بیگناه تو بود و تو برادری که به جای احقاق حق او او را قربانی شیاطین تشنه ی قدرت کردی. او از این قفس پرواز کرد و تو ماندی و گلوله ای که از تفنگت کم شده است. باید حلالیت بطلبیم به خاطر گناهی که مرتکب شده ایم. فرصت کم است. باید جبران کنیم. روحش شاد.


جمعه 880329




.









































































..




جای تعجب است که چرا اکثر تیراندازی ها به سر و سینه ی افراد شلیک شده است.





.معلوم نیست آیا مامورین دولت جمهوری اسلامی ایران و لباس شخصیها ماموریت داشته اند که ضربات چاقو و یا تیرهای خود را بر سر و قلب و بالای بدن وارد کنند و یا آموزش ندیده اند.